یک بار هم که شده
خودت را جای من بگذار
و با چشم های من
در آیینه
به خودت نگاه کن
اگر توانستی چشمانت را بازنگه داری
اشتباهم را می پذیرم
یک بار هم که شده
خودت را جای من بگذار
و با چشم های من
در آیینه
به خودت نگاه کن
اگر توانستی چشمانت را بازنگه داری
اشتباهم را می پذیرم
چهار زوآ بیان گر چهار جوهر سازنده ی انسان :
هوش
حس
تخیل
و
غریزه
است.
به نظر شما از میان این چهار جوهر،کدام جوهری تر است؟
اهل آرامش که شدی
شاد کردن دیگران
بیشتر از شاد بودنِ خودت
به دلت می چسبد،
و از این کار، حال خوشی پیدا می کنی!
از درون به خود می بالی!
ارزشمندتر از همیشه ات می شوی!
به این دیار که برسی
آرامش، وجودت را فرا می گیرد
آرامشگر می شوی!
نه به راحتی می رنجی
و نه به آسانی می رنجانی!
سهم دل هایی ست که نگاه شان به آسمانست ...
1.از نقطه نظر روانشناسی،فردی که اقدام به راه اندازی وبلاگ می نماید در صدد دیده شدن و خوانده شدن است.حتی فرد می تواند خود را ببیند و خود را بخواند :
ــ من وبـلاگ دارم،پس هستــم.
ــ من می نــویســم ،پس هستـم.
ــ من مــی خوانم،پس هستـــــم.
ــ من نظر می دهم ، پس هستم.
ـــ من پاسخ می دهم، پس هستم.
ابراز وجود یک نیاز روانی محسوب می شود. برقراری ارتباط میان فردی و بین فردی نیز از نیازهای روانی شمرده می شوند.اخذ تاییدیه ازگروه مخاطبان وخارج کردن بخشی از بار روانی ناشی از زندگی روزمره (تخلیه روانی) نیز،نیاز روانی افراد به حساب می آید.خب،چه جایی بهتر از وب برای پاسخ دادن به نیازهای روانی.ازاین رو،ایجاد وبلاگ وفعالسازی آن از انگیزه های روانی افراد بلاگر تلقی می گردد.
2.به لحاظ روانشناسی اجتماعی ،فرد صاحب وب "خیلی دوست دارد که بداند در اذهان دیگران، چگونه ظاهر شده است " و بیشتر از آن "خیلی علاقه مند است که بداند مخاطبان چه قضاوتی راجع بش کرده اند". به همین جهت خیلی دوست دارد که همه خوانندگانش ،مخاطبانش نیز باشند( همه خوانندگان وب،مخاطب محسوب نمی شوند!! مخاطب کسی است که نسبت به اظهارات صاحب وب پاسخ و واکنش نشان می دهد؛ به قول وبلاگیا، روشن هست و خاموش و خزنده نیست!!). بلاگر قصد دارد آراء ونظرات خویش را نشر دهد تا دیگران نظرشان را نسبت به نوشته های تحریر شده بدهند و در این روند نظر دهی – نظرگیری ، میزان توافق و تخالف آراء ارایه شده را با نظرات خویش قیاس و سنگین و سبک کند. تا ضمن این تبادل ویا تضارب آراء، قدری توفیق "خود شناسی" و اندازه ای نیزتوفیق "دیگر شناسی" بیابد!
3.از منظر جامعه شناختی،وب یک فضای مجازی است.یعنی فردی که وب را راه اندازی کرده ،مجازاست و می تواند در هیات هر هویتی ظاهر شود.به عنوان مثال،اگر جنسیت اش مرد است می تواند در نقش جنس مخالف یعنی زن ظاهر شود وبرعکس؛اگر پیر است می تواند در نقش یک جوان خود را معرفی کند و برعکس؛اگر متأهل است می تواند درمقام مجرد حاضرشود و بر عکس؛اگر بیسواد است می تواند در مقام یک باسواد به ایفای نقش بپردازد وبرعکس؛ ومواردی از این دست.چون فضا مجازی است، بلاگرها و کامنترها می توانند"ماسک" بر چهره بزنند واز دیدگاه جامعه شناختی ، وب طلایی ترین فرصت است تا افراد با ماسک های مختلف شخصیتی وارد تعامل شوند ونتایج این تعامل را از نزدیک ارزیابی کنند. هرچند صاحب وب می تواند با هیأت حقیقی خود ظهور یابد،چنانکه خیلی از وبلاگ نویسان این کار را کرده اند.
در مجموع و به هر ترتیب و صورتی،از نقطه نظر جامعه شناختی،بلاگر در هر هیأت و شمائلی که ظاهر شود؛ وارد "کنش متقابل پیوسته نوشتاری" با دیگران شده است. ودراین راستا با کنش هایش بر روی دیگران تأثیرمی گذارد و متقابلاً از واکنش های دیگران نیز تاثیر می گیرد و چه بسا ارتباطات ذهنی وپیوندهای عاطفی نیز در این تأثیر و تأثر به وجود آید.لذا مهم است که چه می نویسد و چه می خواند. در واقع "واحد تحلیل " در محیط وب ،" کلمات " و فضای مفهومی مربوط به آن کلمات،هستند.
4. از نقطه نظر دانش سیاسی، وب یک "مطبوعه ی دیجیتالی" است.صاحب نظران علوم سیاسی می گویند،مطبوعات آزادرکن چهارم دموکراسی هستند. دموکراسی به زبان ساده یعنی حکومت به وسیله مردم.در واقع ،وقتی گفته می شود،مطبوعات رکن چهارم دموکراسی است ،یعنی این که مطبوعات،اسباب نظارت و کنترل مردم را بر هیات حاکمه فراهم می آورد.
ازآنجا که وب و بلاگ نیز یک مطبوعه دیجیتالی محسوب می شود، می تواند یکی ازلوازم استقراردموکراسی به حساب آید. با این تفاوت که با راه اندازی وب و فعال سازی وبلاگ، هر فرد می شود یک رسانه. بدین معنا که می تواند در شکل گیری دموکراسی کامل (=دموکراسی کامل عبارت است از شرایطی که در آن تمامی مردم یک جامعه بهطور یکسان حق مشارکت در تعیین سرنوشت خود و اظهار نظر در تمامی امور مربوط به جامعه خود را آن هم بهصورت مستقیم داشته باشند و آزادانه بتوانند در هدف گذاری و انتخاب راه های رسیدن به اهداف تعیین شده،مشارکت فعال و خلاق داشته باشند ) و نهادینه شدن آن سهیم باشد؛ چرا که وبلاگ زمینه اظهار نظر مستقیم همه افراد جامعه را در تمامی امورآن فراهم آورده است . همانطور که یک رسانه منعکس کننده وضعیت عمومی جامعه خود در حوزه های مختلف فرهنگی،اجتماعی،سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی است؛ پس وبلاگ نیز در مقام رسانه می تواند این وضعیت ها را در حوزه های مذکور در مقیاس خُرد و فردی انعکاس دهد و سرود آزادی و نوای دموکراسی را نشر دهد.
5. از نقطه نظر دانش رسانه ای،صرف نظر از این که وبلاگ نویس(بلاگر) و وبلاگ خوان(کامنت گذار) با چه انگیزه ای عمل می کنند و در چه هیات و شمائلی ظاهر می شوند؛ هر دو در مدار"کنش متقابل پیوسته نوشتاری" قرار دارند؛ لذا لازم است یک سری قواعد و مقررات گفتمانی را رعایت نمایند تا شرایط برای نمایش یک دیالوگ مطلوب و اثر بخش فراهم آید.
یورگن هابرماس،فیلسوف و جامعه شناس معاصر آلمانی ذیل نظریه "کنش ارتباطی" خود به "قواعد و مقررات یک گفتمان مطلوب" به این شرح، اشاره کرده است: یک) گویا بودن و فهم پذیر بودن گزاره های بیانی، دو) صمیمی بودن ، سه) حقیقی و صادق بودن گزاره هاو چهار) درست و معتبر بودن گزاره ها. چنانچه طرفین رابطه( بلاگرها و کامنت گذاران) این قواعد را رعایت نکنند،به سهولت می توانند در فهم متقابل دچارسوگیری و خطا شوند. لذا برای این که وبلاگ در مقام یک رسانه یا یک ابزار فرهنگی ، کارکردش را در فضای مجازی به درستی ایفاء کند، شایسته است طرفین رابطه به دانش خود-انتقادی، خود-سنجی،خود-ارزیابی، خود-اندیشی وخود-تاملی مسلح باشند تا بتوانند اولا،مفروضات ذهنی خود را نسبت به طرف (های) رابطه اصلاح نمایند وثانیا،نسبت های به ظاهر طبیعی ولی تحریف شده و جعلیِ محیط اجتماعی را از طریق ارتباط سازنده؛بازسازی کنند ونسبت ها را آن طور که هستند بازگو نمایند تا توافق و نیل به تفاهم پایدار و گام برداشتن در مسیر توسعه انسانی و اجتماعی حاصل آید.
در سایه چنین توافق و تفاهمی است که دانایی و آگاهی اجتماعی سازنده ریشه می گیرد و زمینه پیدایش جامعه ای همبسته و آگاه فراهم می آید.در واقع،پیشنهاد اصلی هابرماس به کنشگران حاضر در صحنه ارتباط ( در بحث فعلی،محیط وب) این است که از این فرصت برای ارتباط سازنده که مسبب توسعه اجتماعی باشد، استفاده نمایند و لازمه ارتباط سازنده نیز،رعایت قواعد ومقررات گفتمان مطلوب است.در فضای وب می شود گفتگو کردن،نقادی،نقد پذیری، نیل به تفاهم و توافق را تمرین کرد و ظرفیت سازی نمود.
-کی یر کگور:
انسان می تواند به نیروی خویش،به یک قهرمان تراژدی تبدیل شود،اما نه به یک شهسوار ایمان.
وقتی انسانی به راهی – به راه دشوار قهرمان تراژدی – گام نهد،بسیاری کسان می توانند به او اندرز دهند. اما به کسی که در کوره راه ایمان ره می سپارد،هیچ کس نمی تواند اندرز دهد،هیچ کس نمی تواند او را درک کند.
-تاگور:
انسان،برخوردار از احساسی است که به حق،معرّف چیزی است بیش از او.
آگاه است که ناقص نیست،ناتمام است. می داند که معنای دیگری دارد که باید محقَّق گردد.
-افلاطون:
کسی که بخواهد راه عشق را درست بپیماید،در جوانی به صورتی زیبا دل بندد.
اگر رهبرش راه درست را به او نمایانده باشد،دل به یک معشوق خواهد بست.
-عزیزالدین نسقی:
ای درویش، از تو تا خدا راه نیست، اگر هست،راه تویی؛
خود را از میان بردار، تا راه نماند.
-امیر رضایی:
اگر انسان تحول نیافته باشد و به سراغ هر نوع اندیشه ی عرفانی برود،
جسم آن را می گیرد؛
اما به روحش نمی تواند دست یابد، جوهرش را نمی تواند بفهمد.
خیام:
آدمی از رنج کشیدن، حُــــــــــّر گردد.
باخ:
زندگی در خوشایند زیستنِ ما به دست نمی آید،
بل که در جستجو و راه است که زندگی طلوع می کند.
فرانکل:
- من تنها از یک چیز می ترسم
و آن این که شایستگی رنج هایم را نداشته باشم.
- هر کس چرایی زندگی را بداند،
با هر چگونگی آن خواهد ساخت.
نیچه:
کسی که برای زیستن چرا ودلیلی دارد،
غالبا می تواند نحوه وچگونگی زیستن را نیز ارائه دهد.
ماهی به آب گفت :
تو نمیتونی اشک های منو ببینی ,
چون من توی آبم!!!
آب جواب داد:
اما من میتونم اشک های تو رو احساس کنم ،
چون تو در قلب منی!!!
آیا اگر به فرض،شیطان فرمان خدا را گردن می نهاد و به آدم سجده می کرد،باز وسوسه گر دیگری در جهان پیدا می شد یا نمی شد؟
اگر نمی شد،در آن صورت زندگی آدمیان چه صورتی داشت؟
ویا اگر وسوسه های شیطانی نبود؛گناهی پیدا می شد یا نه؟ اگر گناهی نبود، جهنمی هم برپا می شد یا نه؟
ودر نهایت آدمیان به کدام داعی خطا می کردند و خطاکار می گشتند؟! و سرنوشت زندگی اجتماعی آدمیان در جهان بدون خطا وگناه چگونه بود و آدمیان چنین جهانی را چگونه تجربه می کردند؟!!
رک یا FRANK به معناى ابراز نظرات شخصى در مورد مسائلى است که مربوط به خود ما می شود مثلا من بستنى دوست ندارم این موضوع را به صراحت بازگو می کنم یا دوستى از من می پرسد: میاى بریم بیرون؟ به راحتى می گویم: نه الان حوصله ندارم ... این می شود نظر شخصى من در مورد خودِ من ...
و اما،
رود یا RUDE به معناى گستاخى یا بی ادبی است که نظرات ما در مورد ظاهر یا شخصیت دیگران است، مثلا من به دوستم می گویم: چقدر چاق هستى! یا می گویم: بینى تو شبیه بینىِ عقاب است! ببخشیدا من رک هستم!!!
فرق رک بودن و سخن ناسنجیده را بدانیم و هرچه در ذهن مبارک مى آید در قالب رک بودن تحویل دیگران ندهیم!!!