در زمینه شعر و ادبیات
1-تبریک:
پنجشنبه ای که گذشت،روز"شعر و ادب فارسی" و نیز روز بزرگداشت "استاد شهریار" بود. این روز را -البته با دو روز تاخیر- محضر همه ی ادبا و شعرای فارسی زبان به ویژه ادبا و شعرای میهن عزیزمان ایران؛ تبریک می گویم. باشد که خواننده متون ارزشمندی از سوی این عزیزان باشیم.
2-بیتی از استاد شهریار:
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجایب که عَلَم کند به عالم شهدای کربلا را
3-خلق زیبایی و ارایه لذت:
سَمیوئل تیلور کولریج Samuel Taylor Coleridge) ،زادهٔ ۲۱ اکتبر ۱۷۷۲ – درگذشتهٔ25 جولای 1834) شاعر، منتقد ادبی سبک رمانتیک، و فیلسوف انگلیسی به همراه دوستش "ویلیام ورد زورث" یکی از بنیانگذاران مکتب رمانتیسم در انگلستان بود که در سال 1817 میلادی اصطلاح " تعلیق آگاهانه ی ناباوری" (Willing Suspension of Disbelief) را وضع کرد . اوبراین باوراست که هدف ادبیات، « خلق زیبایی و ارایه ی لذت» است ، نه بیان حقیقت. در واقع ادبیات یعنی خلق آن چه که واقعیت ندارد. وی با استفاده از این مفهوم بیان کرد که خواننده ی متن ادبی در هنگام کنش خواندن، بسیاری از ناباوری های برخاسته از متن را فراموش می کند وسعی در باورکردن آن ها دارد و این راهی برای بهتر فهمیدن محتوای متن و وسعت بخشیدن به تجربه خویش است. به عنوان مثال یک شخص ذاتاً خوش بین باید قادر باشد که از شعرهای بدبینانه لذت ببرد ونیزبرعکس.
دنیای واقعی در حالت عادی خود (یا اگر کمی بدبین باشیم، در بهترین حالت خود) خستهکننده و کسالتبار است، قوانین حاکم بر آن نیز همینطور. ولی همانطور که برای هر چالش و مشکل وسیلهای برای مقابله با آن نیز وجود دارد، برای مقابله با این مشکل نیز به ما قوهی تخیل اعطا شده تا زندگی و دنیای پیرامون خود را جالبتر و هیجانانگیزتر کنیم. قصه قدیمیترین و اساسیترین محصول قوهی تخیل است و از بدو ظهور بشر به او کمک کرده تا امیدها، آرمانها و دغدغههای خود را ابراز کند و آنها را در قالبی بگنجاند که قابل ارائه به دیگران نیز باشد. اما اگر بخواهیم از قصه و چیزی که برای عرضه دارد لذت ببریم، باید یاد بگیریم که منطق درون آن را با منطق دنیای واقعی نسنجیم، چون این کار با هدف اصلی قصه که جدا کردن ما از روزمرگی دنیای واقعی است، مغایرت دارد. اینجاست که مفهومی به نام "تعلیق آگاهانهی ناباوری" مطرح میشود:
توانایی چشمپوشی کردن از جنبههای غیرمنطقی یک اثر داستانی به منظور لذت بردن از آن.
به عبارت دیگر، لازم نیست اثر یک نویسنده ، واقعگرایانه باشد، بلکه باورپذیر بودن و داشتن انسجام درونی کافی است. نویسنده آزاد است دنیای خود را هر چهقدر که میخواهد، تخیلی و غیرواقعی بیافریند، ولی باید برای این دنیا قوانینی تنظیم کند و آن را طوری گسترش دهد که تمام جزییات و عناصرش از آن پیروی کنند. بهطور کلی میتوان از خواننده انتظار داشت غیرممکن را باور کند، اما غیرمحتمل را نه. بهطور مثال خوانندهها باور میکنند که جادوگر پیر توانایی جابجا شدن بین سرزمینها را دارد یا اینکه فناوری یک سفینهی فضایی به آن اجازه میدهد که کاملاً نامریی شود، بدون اینکه حسگرهای خودش از کار بیفتند، اما سکتهی قلبی یک جانور وحشی قبل از حمله به شخصیت اصلی و یا حدس زدن رمز عبور حساب کاربری دشمن در اولین تلاش و با تایپ کردن اعداد و ارقام بهصورت تصادفی چیزهایی هستند که مخاطب نمیپذیرد. چیزی که در دنیای واقعی غیرممکن است، باید در دنیای داستان یک هنجار شناسانده شود و به همین صورت هم باقی بماند.
4-ارتقاء ذهن انسان:
در زمینه ی ادبیات، عنوان کتابی است که"امبرتو اکو" (U.Eco)، نشانه شناس و رمان نویس بلند آوازه ایتالیا در سال 2004 میلادی به رشته تحریر در آورد.او در فصلی با عنوان " برخی کارکردهای ادبیات "؛ این دیدگاه که کارکرد اصلی ادبیات سرگرم کردن است،نمی پذیرد و آن را برای کارکردهای تبیین ادبیات ناکافی می داند. او چنین دلیل می آورد که " ذهن انسان" بدون ارتقای زبان،رشد نمی کند. چرا که " زبان" یعنی نظام ارتباطی ای که ما در محیط جمعی با آن می اندیشیم. ارتقای اندیشه نیز زمانی به وقوع می پیوندد که زبان ارتقا یابد.
به باور اکو،ارتقای زبان وقتی امکان پذیر است که انسان به تمرین ادبی و خلق و مطالعه ادبیات بپردازد.به تعبیر اکو« کیمیاگری و کیمیای شورانگیز واژه ها در شعر،نمایشنامه،داستان و رمان در این است که آنها ذهن و زبان مار به تحرک وامی دارند و امکان بارورسازی و زایایی بیشتر زبان را ممکن می سازند.» ادبیات " بازی کودکانه " با زبان نیست، بل که " بازی خلاقانه " بکارگیری تمام قابلیت های زبانی انسان برای اندیشیدن و خلق کردن است. ممارست جدی و تمرین های پیوسته در این راه باعث ارتقا ،تعالی و گسترش قابلیت های زبان و در نهایت ذهن انسان می شود. پس در مجموع می توان گفت که مهمترین کارکرد هنر و ادبیات ، " ارتقای ذهن انسان" است.
5-وارث:
زنده یاد سپهری در حجم سبز می سراید: شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.
به راستی،"آب" و "خرد" و "روشنی" بیانگر چه هستند؟
سلام بر نیکان گرامی
با توجه به پاسخ اول
تبریک روز شعر و ادبیات به رشته تحصیلی نیست. اینرا با تجربه های مختلف و کثیره که باعث توجیه و توجه من شده می گویم. چه بسا کسانیکه دکترا دارند ولی به اندازهی یک سیکل ندانند و یا ارزش ادبیات ندانند.
بدون اغراق می گم که بهترین کتابها را کسانی نوشته اند که از آن رشته نبودند ولی به واقع تحقیق و مطالعه کردهاند.
ببخشید اینرا میگم. من حتی عالیهٔ خودم را نیز قبول ندارم. یعنی به مدرک اعتقاد و اعتماد ندارم. بخصوص از اینکه خیلی مدارک معادل و...... هستند که بگذریم.
پس روز ادبیات بر شمای حقیقی باید تبریک گفته شود نه کسیکه فقط مدرکی گرفته!
شما متخصص و تحصیلکرده رشته خودت هستی و این شور و علاقه شما ستودنیه.
ببخشید. اگر کمی نوشتنم به تندی زده باشه!