در سرزمین من زنی از جنس آه نیست!
در سرزمین من زنی از جنس آه نیست
این یک حقیقت است که در برکه ماه نیست
این یک حقیقت است که در هفت شهر عشق
دیگر دلی برای سفر رو به راه نیست
راندند مردم از دل پرکینه عشق را
گفتند : جای مست در این خانقاه نیست
دنیا بدون عشق چه دنیای مضحکی ست
شطرنج مسخره ست زمانی که شاه نیست
زن یک پرنده است که در عصر احتمال
گاهی میان پنجره ها هست و گاه نیست
افسرده می شوی اگر ای دوست حس کنی
جز میله های سرد قفس تکیه گاه نیست
در عشق آن که یکسره دل باخت ، برده است
در این قمار صحبتی از اشتباه نیست
فردا که گسترند ، ترازوی داد را
آنجا که کوه بیشتر از پرکاه نیست
سودابه رو سپید و سیاووش رو سفید
در رستخیز عشق کسی رو سیاه نیست
سلام
خواهش میکنم.
وظیفه منست که به پستهای عالی شما ، تا آنجا که می توانم نظراتی خوب بدهم.
من نیز از انتخاب خوب شما لذت بردم و این اشعار در ذهنم تداعی شد و چه بهتر از این! سپاسگزارم.
از حسن انتخاب شما واقعا خشنودم.
بله ، ماه و ماهی و برکه را جناب حجت اشرف زاده ، و دومی را که بمانند اولی زیباست خواننده ای دیگر خوانده ، نام آهنگش قلندر است اگر اشتباه نکنم.
هردو عالیند.
خودتان می دانید ولی برای خوانندگان وبلاگ و مخاطبان شما می نویسم که :
پلنگ ، مغرورانه عاشق ماه است. شبها از روی درخت بر طرف آسمان می پرد و سعی میکند با پنجول و چنگ انداختن آنرا تصاحب کند. گاهی نیز ، ماه را در برکه می بیند و برای تصاحبش به برکه چنگ می زند.
ماه و پلنگ. گرچه این عشقی دست نیافتنی و حتی مغرورانه با چنگ و تهاجم است ولی خیلی جای تأمل دارد.
این هم اهدایی دیگری به مخاطبان وب شما. از اینرو می نویسم اهدایی ، چون خود شما بخوبی می دانید.!