در دبستــــــان یــــــــونــگ
کارل گوستاویونگ CARL GUSTAV JUNG روانشناس برجسته سوئیسى و بنیانگذار روانکاوى تحلیلى در سال 26 ژولای 1875در "کِس ویل" دیده به جهان گشود.در دانشگاه بازل پزشکى خواند و سپس دردرمانگاه روان پزشکی زوریخ ، دستیار روانکاوى شد. او در آغاز زیر نظر "پى یر ژانه" در پاریس مدتى تحقیق کرد و بعدها شاگرد "اویگن بلویلر" شد .پژوهش های اولیه یونگ به هنگام کار در درمانگاه زوریخ به نام «بورگ هولستی» منتشر شد.
او در این پژوهش ها، پیشگام طرح نظریه ی " تداعی آزاد " بود که از تداعی کلمات (و برآوردن میزان درنگ قبل ازپاسخ و مناسب بودن کلمه ی پاسخ داده شده) استفاده می کرد تا به اندیشه هایی که بار هیجانی در ناخودآگاه دارند،دست یابد. یونگ در سال 1906 اثری درباره ی آن چه بعدها "اسکیزوفرنی" نامیده شد، نوشت. یونگ نسخه ای از این اثر با عنوان «روانشناسی فراموشی زودرس» را برای "فروید" فرستاد و از این طریق نوعی همکاری و دوستی با او را شروع کرد که این رفاقت علمی تا سال 1913 و انتشار «روانشناسی ضمیرناخودآگاه» ادامه داشت.
او طی این دوره یعنی در سال 1911 ،ریاست انجمن بین المللى روانکاوى و سردبیری مجله ی آن انجمن را به عهده داشت. یونگ در همین دوره به پژوهش مداوم درباره ی "اسطوره شناسی" ، " قصه های پریان" و "ادیان" پرداخت.او در 1914 از فروید گسست و مکتب روانشناسى تحلیلى اش را بنیاد نهاد.جدایی یونگ از فروید تا حدودی به دلیل امتناع او از پذیرش تفسیرِعمدتاً جنسی فروید از لیبیدو و "روش کار" شان بود.چرا که مباحث فروید ببیشتر بر تجربه علمی استوار بود (البته علم در معنای قرن نوزدهمی و تجربی خود) در حالی که یونگ کمتر به تحلیل دادهها و تعمیمهای علمی تأکید می کرد؛ و اساس کارش را بیشتر بر شهود و مکاشفه قرار داده بود.
روانکاوی یونگی به صورت فزاینده ای به بررسی این امر می پردازد که « چگونه وجود انسان و زندگی اش معنادار می شود» در حالی که فروید علل رفتارها و آسیب شناسی روانی را در دوره ی کودکی جست و جو می کرد. یونگ به آینده می نگریست و در جست و جوی کشمکش کمابیش رمانتیک هویت یابی و خودیابیِ انسان بالغ بود.یونگ سفرهاى متعددى به آفریقا، آمریکا و هند کرد و با "ریچارد ویلهلم" در مطالعات مربوط به چین و با کارل کرینى در اسطوره شناسى همکارى کرد.
کارل گوستاویونگ در 6 ژوئن 1961 دیده از جهان فرو بست.سال های پایانی عمر یونگ در فعالیت های شخصی شخصی گذشت؛ در نزدیکی های زوریخ زندگی می کردو خانه ی او در کنار یک دریاچه چنان زراحی شده بود که نمادی باشد برای تکوین روانشناسی اش.
برای فهم دبستان فکری یونگ، درک کلید واژه هایی چون:کهن الگو،ناخودآگاه شخصی،ناخودآگاه جمعی، پرسونا،سایه،آنیما و آنیموس ضروری است.ازجمله آثار یونگ که به زبان فارسی نیز ترجمه شده اند،می توان به موارد زیر اشاره کرد:
-انسان وسمبـــلهایش/متــرجم:محمـود سلطانیـــه/تهـران:انـتشارات جامی/1377 .
-پاسخ به ایّــوب/متــرجم:فــؤاد روحـانــی/تهــــران:انـــتشارات جـــامی 1381 .
-تحلیـل رؤیـا /متـــرجم: رضـا رضـایـی/تهــــران:انــتشارات افــکار / 1377.
-روانشناسی ضمیرناخودآگاه/مترجم:محمّدعلی میری/تهران:انتشارات فرهنگی /1377.
-یـــوگا / متـرجم: جلال ستــاری/ تهــران: انتـشارات میتـــــــــــرا /1379.
سلام مجدد بر نیکان گرامی و ارجمند
چه جواب کامل و مبسوطی نوشتی.
در مورد ضد را به ضد می توان شناخت ، اجازه بده داستانی از مصر تعریف کنم چون می دانم دوست داری و همچنین خوانندگان نیز لذت می برند. اتفاقا شما بیشتر از من اهل تفحص و مطالعه دقیق هستی. من نیز کتب یهودیت و مسحیت خواندم و اگر اشتباه نکنم کتبش بصورت فایل دارم. یکی از دلایلی که باعث شد بخوانم بخاطر این بود که دائما می شنیدم : قرآن فقط داستانه! وقتیکه آن کتابها را خواندم فهمیدم کتب آنان نیز نقل داستان و گفتگوها هست. برایم جالب بود که مثل خودم کتابهای ایشان را خواندی. یکمدت احساس خوبی نداشتم و می گفتم مبادا اشتباه کرده باشم ولی تجربه علمی و جویای تحقیق شدن اشکالی نداره. گاهی هم می گفتم بالاخره کرمانشاه و ایران ، یهودی و مسیحی داره، بالاخره برای شناخت بد نیست. ولی خوب ، با حرفهایی آشفته می شدم. برخی حرفها بی خوده ولی روی آدم تاثیر می گذارد. آخرش گفتم : مگر مبلغ بودم ؟ بصورت تحقیقی خواندم والسلام.
خوب! ممنونم که در مورد چند شخصیت مرا مطمئن کردی که یهودی بودند. نیکان جان ، من شاید در ظاهر ضد یهودی نشان دهم ولی ضدیتی ندارم و از اینکه ثروت را در مشت گرفتند و در تمام جهان نفوذ کلام و دستور دارند کمی باعث عذابه! اینکه عید پوریم دارند بکنار! و....
نیکان گرامی من انسان دوست هستم و از نگاههای رادیکال فرار میکنم. ولی این رو حتما جواب بده! نیکان جان گاهی احساس میکنم رادیکال و تمامیت خواهم و.... ازین حالت فرار میکنم ولی بازهم دنبالمه. حالا بعدا مطلبی می نویسم که بهم گفتند برای نظارت و مشاورت مناسب هستی که تقریبا درسته. یعنی احساس میکنم درسته.
ببخشید اگر درین مورد نوشتم. در حقیقت مشورت هست با شما. شاید بدرد دیگران هم بخورد.
داستان ضد
« زهر را با زهر بی اثر کردن »
در ژاپن ماهی فوگی را که پر زهر است می خورند ولی با آن نوعی هشت پا می خورند که سم این یکی سم دیگری را از بین می برد.
در خوراکهای رومیان ، سرب در شراب بود ولی بواسطه لیوان یا جام نقره ای ، خنثی می شد. ایرانیان و چینیان نیز این راز را فهمیدند. عمدا سرب به شراب می زدند تا امپراطور یا سرداران را حذف کنند که با جام نقره و قاشق نقره ، تا حدودی اینرا دفع کردند.
در مصر باستان
مدتها ، لیموترش را لیمویی ایرانی پارسی می دانستند ولی مصرف می کردند. دو اعدامی به محل مارهای افعی هدایت شدند. لیمو فروشی دلش سوخت و به هردو یکی لیمو داد. یکی از آنان گفت : این همان میوه شرق است که بنیه را ضعیف میکند و لیمویش را به دیگری داد. آن یکی هر دو لیمو را خورد و اعدام شدند. ولی یکی از اعدامی ها پس از چندبار بی اختیار ادرار کردن و عرق بیش از حد ، زنده شد!!! تحقیق کردند و فهمیدند که لیمو اثر ضد سم دارد و ایرانیان بصورت درست در غذاها و حتی آب لیموترش تغذیه می کنند.
البته این داستان زیاد ربطی نداشت ولی جالب هست.
بله ، بله ، ممنونم. آخه تحقیق گستردهای روی افزایش قد داشتم و فهمیدم که همان حرکات یوگاست البته با حفظ تغذیه سالم. و البته کافی.
شمیسا را می شناسم. کتاب در مورد اوزان عروضی نوشته. البته این کتاب را نمی دانستم که خداروشکر از طریق شما آشنا شدم.
بزرگواریت را می رساند.
منهم متشکرم. بحث علمی با شما ، یعنی همین که یک چیز شما میگی ، یک چیز من ، در دانستن بیشتر من خیلی اثر گذاشته. راستی! سعی میکنم بصورت کتاب « زبان بوماسیایی » را بنویسم. اینجا حیف میشه و تنها قسمتی ازش می نویسم. البته بعداز اینکه هزینه جور کردم و ثبتش کردم. نسخ آنرا به شما می دهم و باعث سرافرازی هست. همچنین نیکان جان خیلی کار داره و فقط چند فصل آن زبانشناسی خواهد بود. دیگر وب را هرگز حذف نخواهم کرد.
راستی! به من انرژی تازهای دادی تا بنویسم و شروع کنم.
خلاصه خیلی ممنونم. تشکر ، تشکری بی کران