چون منصور حلاج را بردند تا بر دار کشند،یکی از یارانش گریان و مویان پرسید:
عشق چیست؟
منصور لبخندی زد و گفت:
امروز بین،
فردا بین و
باز پسین فردا بین.
پس در آن روزش بکشتند،
دیگر روزش بسوختند و
روز سوم خاکسترش بر باد دادند.
چون منصور حلاج را بردند تا بر دار کشند،یکی از یارانش گریان و مویان پرسید:
عشق چیست؟
منصور لبخندی زد و گفت:
امروز بین،
فردا بین و
باز پسین فردا بین.
پس در آن روزش بکشتند،
دیگر روزش بسوختند و
روز سوم خاکسترش بر باد دادند.