آهنگِ فرهنگ

ازپنجره ی سه بعدی فرهنگ ایران باستان، نگاهی:نیک اندیشی،نیک گفتاری و نیک کرداری.

آهنگِ فرهنگ

ازپنجره ی سه بعدی فرهنگ ایران باستان، نگاهی:نیک اندیشی،نیک گفتاری و نیک کرداری.

بزرگترین سرمایه ی انسان،
نعمت نگاه کردن ، گوش سپردن و اندیشیدن است.
البته دیدنی که حجاب نداشته باشد ،
شنیدنی که با گذشته معنا نشود و
اندیشه ای که ایستا و یک سویه نباشد.

انسانی که بدین گونه ببیند و بشنود و بیاندیشد،
هنرمندی یگانه است.

******************************

در تولدت انتخاب می شوی
ودر زندگی باید انتخاب کنی؛
اگر انتخاب نکنی،دوباره برایت انتخاب می کنند!
نخستین بار که انتخابت کردند،تقدیر تو بود،
این بار اگر دیگران انتخاب کنند،تقصیر توست.

آن گاه که انتخاب حق را درک نکنی،
مجبوری انتخاب خلق را بپذیری.
خلقی که روزمرّگی و اجتماع زدگی را انتخاب کرده اند،
تو را نیز دچار این آفات خواهند کرد.

آدمی وقتی انسان شد،باید دست به انتخاب بزند،
چه در میان خلق و چه از میان اشیاء جهان.

****************************

خودم و همه دوستان کامنت گذار را به تامل در خصوص این چند پرسش دعوت می کنم:

هر یک از ما طبق چه معیاریا معیارهایی ادعا می کنیم که حرف مان و یا رفتارمان درست یا درست تر است؟
نظر درست از نظر غلط وهم چنین رفتار درست از رفتار نادرست ،چگونه تمییز داده می شود؟

در ثانی،این معیارها از کجا آمده اند؟
چگونه ساخته شده اند؟
آیا کسی یا کسانی این معیارها را ساخته اند؟

اگر بلی،آن وقت باید پرسید :
این اشخاص چه کسانی هستند و به چه منظور دست به چنین کاری زده اند؟؟

**********************************

[استفاده و بهره برداری از مطالب به شرط یادآوری منبع،آزاد است]

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۱۸ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

1-تبریک:

پنجشنبه ای که گذشت،روز"شعر و ادب فارسی" و نیز روز بزرگداشت  "استاد شهریار" بود. این روز را -البته با دو روز تاخیر- محضر همه ی ادبا و شعرای فارسی زبان به ویژه ادبا و شعرای میهن عزیزمان ایران؛ تبریک  می گویم. باشد که خواننده متون ارزشمندی از سوی این عزیزان باشیم.

2-بیتی از استاد شهریار:

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجایب   که عَلَم کند به عالم  شهدای کربلا را

3-خلق زیبایی و ارایه لذت:

سَمیوئل تیلور کولریج Samuel Taylor Coleridge) ،زادهٔ ۲۱ اکتبر ۱۷۷۲ – درگذشتهٔ25 جولای 1834) شاعر، منتقد ادبی سبک رمانتیک، و فیلسوف انگلیسی  به همراه دوستش "ویلیام  ورد زورث"  یکی از بنیان‌گذاران مکتب رمانتیسم در انگلستان بود که در سال 1817 میلادی اصطلاح " تعلیق آگاهانه ی ناباوری" (Willing Suspension of Disbelief) را وضع کرد . اوبراین باوراست که هدف ادبیات، « خلق زیبایی و ارایه ی لذت» است ، نه بیان حقیقت. در واقع ادبیات یعنی خلق آن چه که واقعیت ندارد. وی با استفاده از این مفهوم بیان کرد که خواننده ی متن ادبی در هنگام کنش خواندن، بسیاری از ناباوری های برخاسته از متن را فراموش می کند وسعی در باورکردن آن ها دارد و این راهی برای بهتر فهمیدن محتوای متن و وسعت بخشیدن به تجربه خویش است. به عنوان مثال یک شخص ذاتاً خوش بین باید قادر باشد که از شعرهای بدبینانه لذت ببرد ونیزبرعکس.

دنیای واقعی در حالت عادی خود (یا اگر کمی بدبین باشیم، در بهترین حالت خود) خسته‌کننده و کسالت‌بار است، قوانین حاکم بر آن نیز همین‌طور. ولی همان‌طور که برای هر چالش و مشکل وسیله‌ای برای مقابله با آن نیز وجود دارد، برای مقابله با این مشکل نیز به ما قوه‌ی تخیل اعطا شده تا زندگی و دنیای پیرامون خود را جالب‌تر و هیجان‌انگیزتر کنیم. قصه قدیمی‌ترین و اساسی‌ترین محصول قوه‌ی تخیل است و از بدو ظهور بشر به او کمک کرده تا امیدها، آرمان‌ها و دغدغه‌های خود را ابراز کند و آن‌ها را در قالبی بگنجاند که قابل ارائه به دیگران نیز باشد. اما اگر بخواهیم از قصه و چیزی که برای عرضه دارد لذت ببریم، باید یاد بگیریم که منطق درون آن را با منطق دنیای واقعی نسنجیم، چون این کار با هدف اصلی قصه که جدا کردن ما از روزمرگی دنیای واقعی است، مغایرت دارد. این‌جاست که مفهومی به نام "تعلیق آگاهانه‌ی ناباوری" مطرح می‌شود:

توانایی چشم‌پوشی کردن از جنبه‌های غیرمنطقی یک اثر داستانی به منظور لذت بردن از آن.

به عبارت دیگر، لازم نیست اثر یک نویسنده ، واقع‌گرایانه باشد، بلکه باورپذیر بودن و داشتن انسجام درونی کافی است. نویسنده آزاد است دنیای خود را هر چه‌قدر که می‌خواهد، تخیلی و غیرواقعی بیافریند، ولی باید برای این دنیا قوانینی تنظیم کند و آن را طوری گسترش دهد که تمام جزییات و عناصرش از آن پیروی کنند. به‌طور کلی می‌توان از خواننده انتظار داشت غیرممکن را باور کند، اما غیرمحتمل را نه. به‌طور مثال خواننده‌ها باور می‌کنند که جادوگر پیر توانایی جابجا شدن بین سرزمین‌ها را دارد یا این‌که فناوری یک سفینه‌ی فضایی به آن اجازه می‌دهد که کاملاً نامریی شود، بدون این‌که حسگرهای خودش از کار بیفتند، اما سکته‌ی قلبی یک جانور وحشی قبل از حمله به شخصیت اصلی و یا حدس زدن رمز عبور حساب کاربری دشمن در اولین تلاش و با تایپ کردن اعداد و ارقام به‌صورت تصادفی چیزهایی هستند که مخاطب نمی‌پذیرد. چیزی که در دنیای واقعی غیرممکن است، باید در دنیای داستان یک هنجار شناسانده شود و به همین صورت هم باقی بماند.

4-ارتقاء ذهن انسان:

در زمینه ی ادبیات، عنوان کتابی است که"امبرتو اکو" (U.Eco نشانه شناس و رمان نویس بلند آوازه ایتالیا در سال 2004 میلادی به رشته تحریر در آورد.او در فصلی با عنوان " برخی کارکردهای ادبیات "؛ این دیدگاه که کارکرد اصلی ادبیات سرگرم کردن است،نمی پذیرد و آن را برای کارکردهای تبیین ادبیات ناکافی می داند. او چنین دلیل می آورد که " ذهن انسان" بدون ارتقای زبان،رشد نمی کند. چرا که " زبان" یعنی نظام ارتباطی ای که ما در محیط جمعی با آن می اندیشیم. ارتقای اندیشه نیز زمانی به وقوع می پیوندد که زبان ارتقا یابد.

به باور اکو،ارتقای زبان وقتی امکان پذیر است که انسان به تمرین ادبی و خلق و مطالعه ادبیات بپردازد.به تعبیر اکو« کیمیاگری و کیمیای شورانگیز واژه ها در شعر،نمایشنامه،داستان و رمان در این است که آنها ذهن و زبان مار به تحرک وامی دارند و امکان بارورسازی و زایایی بیشتر زبان را ممکن می سازند.» ادبیات " بازی کودکانه " با زبان نیست، بل که " بازی خلاقانه " بکارگیری تمام قابلیت های زبانی انسان برای اندیشیدن و خلق کردن است. ممارست جدی و تمرین های پیوسته در این راه باعث ارتقا ،تعالی و گسترش قابلیت های زبان و در نهایت ذهن انسان می شود. پس در مجموع می توان گفت که مهمترین کارکرد هنر و ادبیات ، " ارتقای ذهن انسان" است.

5-وارث:

زنده یاد سپهری در حجم سبز می سراید: شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.

به راستی،"آب" و "خرد" و "روشنی" بیانگر چه هستند؟

۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۰۳
نیکان

وقتی امروزصبح- طبق عادت معمول هر روز-به تقویم دیواری نگاه کردم،دیدم امروز،یعنی روز 23 تیرماه، " روزگفت وگو و تعامل سازنده با جهان" نامگذاری شده است.بی درنگ و بی اختیار یاد یورگن هابرماس(Jürgen Habermas ؛1929-...)، فیلسوف و جامعه شناس معاصر آلمانی افتادم.

ایشان به سال1981 نظریه ای را تحت عنوان"کنش ارتباطی" (یک کتاب دوجلدی با 1200 صفحه که شایان ذکر است این کتاب را درسال1384 ورق به ورق اش را از نظر گذراندم!!) به سپهراندیشه معرفی کرد.

 هابرماس ذیل نظریه "کنش ارتباطی" خود به "قواعد و مقررات یک گفتمان مطلوب"  چنین اشاره کرده است:

یک) گویا بودن و فهم پذیر بودن گزاره های بیانی،

دو) صمیمی بودن ،

سه) حقیقی و صادق بودن گزاره ها و

چهار) درست و معتبر بودن گزاره ها.

چنانچه طرفین گفت و گو این قواعد را رعایت نکنند،به سهولت می توانند در فهم متقابل دچارسوگیری و خطا شوند. لذا برای پرهیز از هرگونه سؤتفاهم، شایسته است  طرفین گفت و گو به دانش خود-انتقادی، خود-سنجی،خود-ارزیابی، خود-اندیشی وخود-تاملی مسلح باشند تا بتوانند اولا،مفروضات ذهنی خود را نسبت به طرف (های) رابطه اصلاح نمایند وثانیا،نسبت های به ظاهر طبیعی ولی تحریف شده و جعلیِ محیط اجتماعی را از طریق ارتباط سازنده؛بازسازی کنند ونسبت ها را آن طور که هستند بازگو نمایند تا توافق و نیل به تفاهم پایدار و گام برداشتن در مسیر توسعه انسانی و اجتماعی حاصل آید.

البته قبل از او میخائیل باختین(1975-1895؛ Mikhail Mikhailovich Bakhtin ) ، نظریه پرداز زبان و ادبیات روس؛ نظریه های "گفت و گو گرایی" ، "حقیقت گفت و گویی " و " تخیل گفت و گویی" را مطرح کرده بود.باختین در گفت و گو گرایی،هر نوع گفتمان ادبی وگفتاری را گفت و گو می داند."گفت و گو" یعنی تقاطعی از صداهای متعدد.وقتی کسی صحبت می کند و یا می نویسد،این طور نیست که او مؤلف و تنها منبع کلامش باشد.بل که گفتمان او مثل هویت او ترکیبی از صداها و زبان های متعددی است که از او یک سوژه می سازد.هر سوژه ای برساخته ی صداهای متعدد است؛صداهایی از گذشته و اکنون.

باختین در حقیقت گفت و گویی برای حقیقت دو نوع گفتمان قائل می شود: تک گویی و گفت و گویی.حقیقت تک گویی همان طور که از عنوانش پیداست،به یک صدای تک و تنها اشاره دارد؛یعنی آن صدا فقط با خودش است و هیچ تضاد یا تناقضی در آن مطرح نیست،مانند بیانات یک پاپ و یا یک رئیس جمهور مادام العمر.تک گویی وانمود می کند که حرف نهایی و قطعی وفصل الخطاب است. ولی حقیقت گفت و گویی حقیقتی است که از دل صداهای متعدد بر می آید. تقاطعی از صداهای غیرجهت دار و حاکی از«تکثر خودآگاهی ها» است.این تکثر خودآگاهی ها را نمی توان در تک گویی دید.حقیقت گفت و گویی قطعیت پذیر و نظام مند شدنی نیست و در آن پویایی و تضاد و تناقض گویی جریان دارد.

باختین همچنین درتخیل گفت و گویی برای اشاره به انواع متعدد گفتمان ها از اصطلاح "دگرگفتاری" استفاده می کند. دگرگفتاری بر رابطه ی دیالکتیک بین گفتمان های مرکزگرا(رسمی) و مرکزگریز(غیررسمی) در به کارگیری زبانی واحد اطلاق می شود.گفتمان مرکزگرا معطوف به همگنی،مرکزیت و استفاده از زبان برای بازتولید روابط قدرت است.گفتمان مرکز گریز نیرویی مرکززدا اِعمال می کند و به کاربست زبان در زمینه ها و ژانرهای ادبی پرطرفدارو کارناوالگرا معطوف است.

اینک با توجه به توضیحات فوق بگویید ما برای گفت و گو و تعامل سازنده با جهان چه باید بکنیم و چگونه باید عمل کنیم؟ و آیا این نظریات(نظراتی چون نظرات باختین و هابرماس و غیره) می توانند ما را دراین مهم دستگیری کنند؟

 

۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۱۰:۲۸
نیکان

فرمانروای نویسنده کیست؟

نوشته از چه کسی فرمان می برد؟

سنجیده ترین وضعیتی که نوشته در طی آن به قلم می آید،کدام است؟

نویسنده چه زمان در این وضع و حال به سر می برد و در آن حین از که فرمان می برد ومنشاء خردمندی او چیست؟

نویسنده عالِم است. او حیات را بر قلم خود جاری می سازد؛بر اثراو، متنِ آفرینش، خوانا و نوشته ی مکتوبِ عالمِ انسانی به هم پیوسته و حیاتِ نوشته ها آشکار می شود.

با حضور او و از مسیر نگاه او و با جریانِ آگاهیِ او عالم، معنوی و واحد می گردد.معنی کردن های او غیر از وصل کردن های منظم نیست؛به عبارتی کار او ترسیم صورتی عقلی از عالم است با این فرض که آن یک عالم است و در نهایت نیز یک عالم در یک تصویر باز می تابد.

نویسنده،عالِم متن است و لذا مهمترین کسی است که به نوعی در آن حاضر است.اگربزرگترین کَسِ نوشته،در آن غایب باشد،نوشته بی بنیاد است  و آگاهی دروغین است که نشر می دهد.

انسان در مقام نویسنده به معنای وسیع آن معلومی است که دارای معلومات است.فرآیند معلوم کردن او در ضمن علم آموختن و تجربه اندوختن و نوشتن و زیستن صورت می گیرد، او در طی این مراحل خود را معنی می کند و با این عمل،به خود که یکی از معلومات الهی است،دست می یابد.

آدمی تنها،از آن روی کسی است که نوشته ی الهی است و اگر این را در نیابد،هیچ است و مبادا که چنین کسانی سرگرم نوشتن برای دیگران باشند.

برگرفته از دانایی

 

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۹ ، ۱۳:۵۵
نیکان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۸ تیر ۹۹ ، ۱۱:۲۰
نیکان

هیچ متنی بدون پیش‌متن نیست ؛ اصل اساسی نظریه بینامتنیت را تشکیل می دهد و بیانگر این است که متنها همواره بر پایه‌های متنهای گذشته بنا می شوند. همچنین، هیچ متنی، جریانی یا اندیشه‌ای به طورناگهانی و دفعی ، بدون زمینه و بدون گذشته خلق و ایجاد نمی شود، بل که همیشه از پیش چیزی یا چیزهایی وجود داشته است. انسان نمی تواند هیچ چیز از هیچ  بسازد یا از هیچ چیزی دست به آفرینش بزند، بل که باید تصویری (خیالی یا واقعی) از متنی یا زمینه ای  وجود داشته باشد تا ماده ی اولیه ی ذهن او شود تا او بتواند آنرا همانگون یا دگرگون شده بسازد. یا تصویری که دریافت کرده بازسازی نماید و یا از تصاویر گوناگون ترکیبی نوین بیافریند. و در اینجا آفرینش و خلاقیت و ابداع همگی مفاهیم نسبی تلقی می‌گردند.

بی تردید مهم‌ترین چهره و بنیانگذار اصلی مبحث بینامتنیت(Intertexuality)، ژولیا کریستوا (Julia Kristeva)است. او که در1941 ودربلغارستان متولد شده ، روانکاوو نظریه پرداز فمینیست زبان و ادبیات است. در 1965 پس از گرفتن یک بورس دکتری به پاریس رفت.در آنجا به جنبش روشنفکری چپ گرا که گرد مجله ی ادبی " تل کوال" (Tel Quel) جمع شده بودند،پیوست.تأثیرگذارترین آموزگاراو در این دوره،رولان بارت(دیگر نظریه پرداز ومروج و نشر دهنده ایده بینامتنیت)  بود. نظریه ی بینامتنیت در ارتباط با مفهوم " گفت و گوگرایی" (Dialogism) میخائیل باختین شکل گرفت و نخستین بار در مقاله ی «واژه،گفت و گو و رمان » (1969) مطرح شد.

در واقع کریستوا پس از وضع واژه ی بینامتنیت،  زمینه ی پیدایش چنین مطالعاتی را فراهم آورد. او دارای نظریه‌های نوین و قابل‌ توجهی درباره ی زبان و ادبیات است، که از جمله مراجع مهم در این عرصه تلقی می گردند؛ نظریاتی همچون امر نشانه‌ای و امر نمادین، متن زایشی و متن پدیداری،فرآیند دلالت،پذیرش غیریت، آمیختگی زبان،آلوده انگاری،نظریه ی رنگ و هویت زنانه در ادبیات و به‌ ویژه بینامتنیت. کریستوا فقط واضع یک اصطلاح نبود، بل که به نظریه‌پردازی در خصوص بینامتنیت نیز اقدام کرد و کوشید تا میان بینامتنیت و آنچه اغلب با آن اشتباه گرفته می شود یعنی «نقد منابع»‌ تمایز قائل شود. لازم به توضیح است که بینامتنیت کریستوایی امکان مطالعه ی کاربردی را به محققان میسر نمی سازد بل که فقط در حد یک نظریه ی صرف باقی می‌ماند. در ضمن بینامتنیت کریستوایی بر خلاف بارتی آن بیشتر متوجه تولید متن است تا خوانش آن. همین موضوع موجب ایجاد دو جریان اصلی بینامتنیت یعنی تولیدی و خوانشی گردیده است.

گفتنی است که نظریه ی بینامتنیت کریستوا تأثیرشگرفی بر مطالعات ادبی و تا حدودی بر فلسفه و دین پژوهی گذاشته است.اگر فرصتی دست داد،راجع به بینامتنیت بارتی و نیزترامتنیت ژنتی مطالبی ارایه خواهد شد.

 

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۹ ، ۱۲:۰۵
نیکان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۱ تیر ۹۹ ، ۱۲:۳۵
نیکان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۰۵
نیکان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۲۳
نیکان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۰ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۵۴
نیکان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۱ خرداد ۹۹ ، ۱۳:۰۷
نیکان