آهنگِ فرهنگ

ازپنجره ی سه بعدی فرهنگ ایران باستان، نگاهی:نیک اندیشی،نیک گفتاری و نیک کرداری.

آهنگِ فرهنگ

ازپنجره ی سه بعدی فرهنگ ایران باستان، نگاهی:نیک اندیشی،نیک گفتاری و نیک کرداری.

بزرگترین سرمایه ی انسان،
نعمت نگاه کردن ، گوش سپردن و اندیشیدن است.
البته دیدنی که حجاب نداشته باشد ،
شنیدنی که با گذشته معنا نشود و
اندیشه ای که ایستا و یک سویه نباشد.

انسانی که بدین گونه ببیند و بشنود و بیاندیشد،
هنرمندی یگانه است.

******************************

در تولدت انتخاب می شوی
ودر زندگی باید انتخاب کنی؛
اگر انتخاب نکنی،دوباره برایت انتخاب می کنند!
نخستین بار که انتخابت کردند،تقدیر تو بود،
این بار اگر دیگران انتخاب کنند،تقصیر توست.

آن گاه که انتخاب حق را درک نکنی،
مجبوری انتخاب خلق را بپذیری.
خلقی که روزمرّگی و اجتماع زدگی را انتخاب کرده اند،
تو را نیز دچار این آفات خواهند کرد.

آدمی وقتی انسان شد،باید دست به انتخاب بزند،
چه در میان خلق و چه از میان اشیاء جهان.

****************************

خودم و همه دوستان کامنت گذار را به تامل در خصوص این چند پرسش دعوت می کنم:

هر یک از ما طبق چه معیاریا معیارهایی ادعا می کنیم که حرف مان و یا رفتارمان درست یا درست تر است؟
نظر درست از نظر غلط وهم چنین رفتار درست از رفتار نادرست ،چگونه تمییز داده می شود؟

در ثانی،این معیارها از کجا آمده اند؟
چگونه ساخته شده اند؟
آیا کسی یا کسانی این معیارها را ساخته اند؟

اگر بلی،آن وقت باید پرسید :
این اشخاص چه کسانی هستند و به چه منظور دست به چنین کاری زده اند؟؟

**********************************

[استفاده و بهره برداری از مطالب به شرط یادآوری منبع،آزاد است]

طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

در رگ هایم جاریی

پنجشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۴۲ ق.ظ

دوستت دارم

و این

به زمان و مکان

ربطی ندارد

 

حتی اگر رنجیده باشی،

و دوستم نداشته باشی،

 

هر لحظه

هر مکان

هر زمان

با بهانه

بی بهانه

دوست داشتن ات،

در رگهایم جاری ست ...

 

«الهام ساعدی»

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۳۰
نیکان

شعر

نظرات  (۱۳)

۰۹ شهریور ۹۹ ، ۰۲:۱۰ فاطمه حیدری (رضوان)

شعر زیبایی ست 

 

شعر نو همیشه مخالفانی داشته 

بعد از اینکه نیما یوشیج اولین شعرش رو خواند 

مورد مخالفت بسیاری از طرفداران شعر سنتی قرار گرفت 

که از جمله ی آنها می توان به دکتر مهدی حمیدی شیرازی اشاره کرد 

ایشان معتقد بود که شعر نو وزن و قافیه ندارد و سرودنش برای هرکسی راحت است 

و اگر از شاعران شعر نو بخواهیم که شعری مانند غزلیات حافظ بسرایند نمی توانند 

پاسخ:
سلام دوباره بر شما

بله،زیبا سروده شده

بله،همین طوره که اشاره کردید،از اطلاعاتی که در اختیار گذاشتید،بسیار سپاسگزارم.

خانم رضوان،به گمانم ایشان(= آقای دکتر مهدی حمیدی شیرازی) با زنده یاد مهدی اخوان ثالث نیز سر همین مسأله بحث و جدل داشته اند.

بله شاید،اما هستند شاعرانی که هم به سبک قدیم و هم به سبک جدید شعر می سرایند، از جمله همین شادروان مهدی اخوان ثالث؛ که هر دو سبک را به زیبایی سروده

سلام بر نیکان گرامی 

صبح بخیر ، ممنونم از پاسخ. 

حقیقت من کار شما را در معرفی درک کردم و اتفاقا خیلی خوبست. نه، بجز کار من که تأسیس زبان آنهم با پشتوانه‌های دیگر کتبی که باید بنویسم. برایم جالب بود که به یکی از بچه‌ها نیز برای شناخت شعر نو ، اثری خارجی را معرفی کردی. 

اصلا هم بد نیست. مبادا ما را محروم کنی! همین الان داشتم از سوسور می خواندم که دال و مدلول چگونه است و اینکه میگه چرا زبانها دقیقا معادل معنایی کلمات ندارند ؟ و اینکه زبان کد پذیر هست. 

نیکان جان کدپذیری را کاملا بلدم ولی باید مطالبی بصورت کتاب برای اقناع قبلش بنویسم وگرنه سخت پذیرفته می‌شود. 

همچنین من خیلی موارد دیگر را باید بنویسم سپس دست به این امر خطیر می زنم که معلوم نیست توفیق و مورد عنایت قرار بگیرد یا نه؟ 

ولی برای آنکه روزگاری در آینده ، ملتهای آسیا خودشان زبانی ساختگی ولی با اشتراکات داشته باشند و بدنبال زبانهای ساختگی اروپایی نروند که این موجب حقارت و عدم پیشرفت می شود که حتما دلایل آنرا با شرح کامل خواهم نوشت. 

نه ، آقا ، این چه حرفیه ، من کتابهای معرفی شده را دانلود کردم و دارم می خوانم. حرف شما برایم خیلی مهمه! اعتبار داره، همچنین بله در آثاری قسمتی از سخنانشان را خوانده‌ام. 

تشکر 

راستی چه خبر؟ 

 

پاسخ:
سلامی دوباره بر اشکان نازنین

خواهش می کنم،پاسخگویی وظیفه اول یه بلاگر است.به خصوص اگر پرسشگر،اشکان ارشادی از کرمانشاه باشد.

خب،نویسنده آن فصل را(شعر چیست؟) به جامعیت تعریف و توصیف کرده و در ثانی پیش خود گمان بردم مخاطب کتاب های فارسی زبان را حتما خوانده و قانع نشده که هنوز چنین نقدی را دارد.البته هنوز هستند از دانش آموختگان ادبیات که جنین سروه هایی را شعر نمی دانند.و دیگر این که منابع و کتب فارسی نیز به مناسبت و به تکرار معرفی کرده ام.اگر بعضی از کامنت هایی که خودم برای برخی از پست های منتشره خودم را بخوانی به منابع فارسی زبان برمی خوری.

 بالاخره احساسم بر این بود که برای این امر خطیر این چهار اثر را بخوانی بد نیست.

برایت آرزوی سلامتی و موفقیت دارم

چرا محروم؟ هر جا احساس نمایم منابع فارسی و خارجی معرفی خواهم کرد.


سلام نیکان گرامی 

در پاسخ های همینجا و همینطور به من همیشه بجز مواردی اندک ، کتب نوشته اروپائیان را معرفی میکنی. من خودت آثار آلمان و بخصوص دو کشور فرانسه و تاریخدانان روس را حتما معرفی می‌کنم حتی با وجود اشکالاتی که دارند. دوست دلیل معرفی شما را بدانم. 

ما در قرن گذشته و همین قرن ، هرچه داشتیم فقط ترجمه هست که برخی هم خیلی ناقصند و پویایی ندارند. ولی آثار گذشته مثل شمس قیس راضی نیز داریم که با چه مهارتی توضیح می دهد. چرا به این نویسندگان خیلی کم اشاره می کنید. 

با دلایل متقن و غیر متقن ، شنوایم. 

پاسخ:
سلام بر اشکان ارجمند

صبح و روزت بخیر و شادی باد.

-دلیلش این است که شما قصد کرده ای یک زبان تأسیس نمایی. تأسیس زبان امر بسیار خطیر و سنگینی است و لازمه اش این است که موسس به مطالعات کلاسیکی که در زمینه خاستگاه و پیدایش زبان صورت گرفته اشراف داشته باشد.این تسلط و اشراف موجب می شود که زبان تاسیسی اش از قوت و غنا و اعتبار بالایی برخوردار گردد.خب،از آنجا که موضوع زبان بود،من هم سه متخصص زبان شناسی را که کارهای شان مبتنی بر فرآیندهای تجربه و عقلانیت و مطالعات هم زمانی(عرضی) و درزمانی(طولی) است محضرت معرفی کردم.در ایران کسی را نمی شناسم که در حوزه ی زبان و تشکیل مفهوم کار پژوهشی مبتنی بر تجربه کرده باشد.
بله اگر موضوع ادبیت و ادبیات و تاریخ می بود،حتما از اندیشمندان ایرانی نیز یاد می کردم،هر چند شما نویسندگان ایرانی ِحوزه تاریخ و ادبیات را بهتراز بنده می شناسی و نیازی به معرفی بنده نبود.این سه زبان شناس را شاید هم می شناختی،اما نمی دانستم که آیا آثاری را که درحوزه زبان خلق کرده اند را می شناختی یا نه و اگر می شناختی،خوانده ای یا نه.لذا تصمیم گرفتم که چهار اثر کلاسیک را معرفی نمایم تا انشااله در این امر خطیر به کارت بیایند.همین.
امیدوارم توضیحم بسنده بوده باشد...

-

سلام بر نیکان گرامی 

همیشه سری میزنم و از نظرات دیگران می خوانم. 

خواستم بگم که دیگه سخت نگیرید. 

یک شعر بود ، خواندیم و تازه شدیم.

بالاخره دوست داشتن ، ابعاد مختلف داره ، حالا حکیمانه و.... شاعر هم همه را نمی تواند در شعرش بگنجاند. 

از نظردهندگان یکی از دوستان مثل قدیم خودم فکر می‌کند. البته من اوزان می دانستم و می گفتم. ایشان را نمی دانم. 

 

خوب ، چندروزه نیستم. آخه سرم خیلی شلوغ بود. اما آرام آرام حل مسئله کردم و در خدمتم. 

 

پاسخ:
سلام بر اشکان ارجمند

شما لطف داری دلاور؛ برخی نظرات دوستان بسیار خواندنی و قابل تامل است.

خب،واکنش ها متفاوت است و زیبایی انسان به داشتن همین واکنش و نگاه های متفاوت است.

بله،درسته،دوست داشتن ابعاد مختلفی دارد،اما نکته قابل توجه این است که سراینده به یک واقعیت اجتماعی اشاره کرده!! و ان این که هستند کسانی در جامعه که کنش عاشقانه شون این شکلی است.بی بهانه و با بهانه و در هر زمان و در هرمکان،طرف شون را دوست دارند.

خدا را شکر که موفق به حل مسأله شدی و دوباره پویایی و حرکت و نوشتن...


برایت آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.انشااله همیشه بدرخشی دلاور
۰۱ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۵۲ سالار سپهری

اما دکتر حسین الهی قمشه ای این طور میگه:

کسی را دوست بدار که دوستت دارد

حتی اگر غلام درگاهت باشد

دست بکش از دوست داشتن کسی که دوستت ندارد

حتی اگر سلطان قلبت باشد

فراموش نکن

زمان آدم وفادار را مشخص می کند نه زبان

پاسخ:
سلام بر شما

فکر می کنم استاد به مقوله ، حکیمانه نگاه کرده اند.

اصلا شعر نو شعر نیست. شعر باید قافیه داشته باشه. وزن داشته باشه . این دلنوشته است. 

پاسخ:
سلام بر شما

می توانم از شما دعوت نمایم که کتاب زیر را در صورت امکان تهیه و فصل اولش را که «شعر چیست» نام دارد، با دقت بخوانید؟
شعر و عناصر شعری Poetry:The Elements of Poetry
نوشته ی لارنس پرین Laurence Perrine
مترجم: غلامرضا سُلگی
انتشارات: راهنما
چاپ اول،1375
۳۰ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۲۹ حامد احمدی

می‌گوید دوستت دارم حتی اگر دوست م نداشته باشی.

هرچقدر قسمت دوست نداشته باشی، به آینده برگردد، قشنگ تر است. 

یعنی دوست دارم، بدون طمع محبت ت در آینده.

این نگاه بهتر است.

تا اینکه بگوییم، تو دوستم نداشتی، ولی من دوست دارم. 

هر دو خوب است، ولی حالت اول بدون طمع تر است.

بنابراین، شهر پخته تر بود اگر در ادامه اشاره میکرد که مقصودم از آن، به آینده بر میگردد.

دوست داشتن ت در رگ هایم برای همیشه جاریست.

فرق رو نگاه!

پاسخ:
سلام بر شما

تحلیل باریک بینانه ات جای آفرین دارد.

- کسی که در قبال دوست داشتن،میل دارد یا توقع دارد که طرف مقابل نیز دوستش بدارد،آن کس به خود فکر می کند و خود را دوست دارد.

-اما کسی که در ازاء دوست داشتن، هیج توقعی از طرف مقابل ندارد که او نیزدوستش بدارد،آن کس به دیگری فکر می کند و او را دوست دارد.

+در ضمن به گمان شاعر موضوع دوست داشتن را دربستر زمان دیده؛چون می گوید: هر زمان!

نشد یک لحظه از یادت جدا دل

زهی دل، آفرین دل، مرحبا دل!

ز دستش یکدم آسایش ندارم

نمی دانم چه باید کرد با دل؟

هزاران بار منعش کردم از عشق

مگر برگشت از راه خطا دل

بچشمانت مرا دل مبتلا کرد

فلاکت دل، مصیبت دل، بلا دل

از این دل داد من بستان خدایا

ز دستش تا به کی گویم خدا دل

درون سینه آهی هم ندارد

فقیرو عاجز و بی دست و پا دل

بشد خاک و ز کویت برنخیزد

زهی ثابت قدم دل، با وفا دل

ز عقل و دل دگر از من مپرسید

چو عشق آمد کجا عقل و کجا دل؟

تو لاهوتی ز دل نالی دل از تو

حیا کن یا تو ساکت باش یا دل


«اقبال لاهوتی»

سلامی با تأخیر ولی مجدد 

خوب! پیش خودم هر پنجشنبه میگم که بعداز ساعت دوازده دیگه کامنت نگذارم. شاید چون آخر هفته هست بخواهی زودتر کارت تعطیل کنی یا بقول بچه‌های دانشگاه : خسته نباشید استاد! « شوخی و چشمک » ، راستی چه دورانی بود ولی حقیقتا الان بامزه هست و زمان خودش اصلا احساس خوبی نداشتم ولی چون گذشته هست میگیم یادش بخیر. مثل همان کامنت قبلی ام که هرچیز کهن باشد پس...... 

کلامت کاملا درسته ، لذت بردم. 

البته کاستاندا در مورد شمن و شمنیسم می نوشت و البته فلسفه و... 

شمن ، بسیار مورد توجه مردم است. من خودم در مورد شمنیسم در مغولستان و ترکهای اورخون و حتی شمن باوری در آتیلای هون و البته چنگیزخان مغول می نوشتم و یا حرف می زدم همه بگونه‌ای سحر شده نگاهم می کردند. 

در شاهنامه هم گیاهی به نام هوم وجود دارد که مثل مواد شمنیسم کاربرد دارد. و یا حَنف هندی که الموتیان استفاده می کردند. البته اینجا فقط ماده مخدره را می گویم وگرنه الموتیان شیعه اسماعیلی بودند نه شمن باور. 

خوب حالا شاید پرسیده بشه که آقا شمن چه ربط به مغولها و آمریکا ؟ بعدا در مورد « هندیشمرگان » و غیره صحبت می کنیم. 

 

خوب ، بعد از جنگ ، هلیکوپتر از روی کرمانشاه ساعت ۱۲ ظهر می گذشت. ما هم با صدای هلیکوپتر شاد می شدیم که یک ساعت دیگه خونه ایم. « عجیبا رضایت ، خنده هم از یاد نره » 

پس نطق کوتاه می‌کنم وگرنه می خواستم کلی بنویسم. 

 

حتما زیگموند فروید رو باید با هم بررسی کنیم. 

 

پنجشنبه و جمعه خیلی خوبی داشته باشی. این کامنت آخر بود. تا شنبه و دیداری تازه ، بسلامت باشی دوست خوبم. 

 

 

پاسخ:
سلام بر اشکان ارجمند

بله، یادش بخیر،البته ما برای اساتیدی که در کلاس حضور -فکری-نداشتند می گفتیم،در عوض اساتیدی داشتیم که آن چنان در کلاس پرگ بودند که همکلاسی ها با اشتیاق تمام سرازپا گوش بودند و چشم. دستت سلامت که این اصطلاح را یادآوری کردی،چسبید.

انسان نسبت به ذهن،به روان،به معنا ،به روح،به فرای طبیعت،به راز و رمزها و به هرآنچه نهان است و رمزآلود؛ کشش و جاذبه دارد و دوست دارد یا در این موارد بشنود،یا بخواند و یا خود مستقیم تجربه نماید.چرا که این مباحث بُعد نامعلوم و ناشناخته انسان را اشاره دارند. لذا طبیعی است به این دست از موارد گوش دهند،به خصوص گوینده شخصی چون تویی باشی که شیرین کلام هم هستی...

تخدیر پیروان از تکنیک های مدیریتی حسن صباح به شمار می رفت.حسن صباح عجوبه نادری است برای خودش.

حتما از دیدن هلیکوپترها به شدت خوشحال می شدید

فهم دنیای مدرن و روابط حاکم بر آن،منوط بر فهم چند نفره که به تعداد انگشتان یه دست هم نمی رسند؛ یکی از آن نفرات،فروید است.انشاله سر فرصت به او خواهیم پرداخت.

تن و روان ات پنجشنبه و جمعه ی شیرین و لذیذی را تجربه نمایند.
انشااله به امیدی خدا،اگر عمر ب باقی بود در خدمت خواهم بود،دوست نازنین

سلام مجدد خدمت نیکان گرامی 

کار بسیار خوبی کردی. واقعا بعد از پستهای زمخت و پر تفکر ، یک پست نرم که لطافت روح و جسم بده نه تنها ضروریست بلکه واجب و مسلم! 

یک موضوعی بذهنم رسید. کاملا درسته که خیلی‌ها به دلایلی از دوست داشتن طفره می روند. گاهی اوقات هم فردی ، پیش خودش می گوید که : مشکلات و درگیری‌های من زیاده ، بهتره دیگری را داخل نکنم. پس بخاطر دوست داشتن حقیقی از دوست و دوست داشتن ها می گذرد. 

گاهی اوقات هم نگاههای زیگموند فرویدی ، همان سوظن باعث عدم دوست داشتن میشه. 

ای بابا ، پست رو دارم خشن می‌کنم. 

پس بگذریم. 

 

آقا من می دانستم یکروز مانده به آخر مردادماه! پس حساب نیست! من چون روز جمعه نیستی نوشتم آخرین روز. 

 

شعر واقعا زیبا بود. 

 

در مورد وزن ، نگاه قدیمم را کنار گذاشتم چون همه مثل خودم نمی توانند عمری بخوانند تا تازه وزن یاد بگیرند و آنهمه بیان احساسات و غیره را کنار بگذارند. اکنون سخت نمی گیرم. نه بر خود و نه بر دیگران. 

 

درسته ، پاییز را فصل عاشقان گفته‌اند. کاملا درست.

 

نیکان ارجمندم ! یه سوال ؟ 

واقعا متولدین پاییز فرزندان نوحند یعنی در شرایط مناسب ، عمر طولانی دارند ؟ البته من دنبال عمر زیاد نیستم ، عمر با عزتش خوبه! فقط دوست دارم بپرسم. 

 

یک مورد هم بگم. 

البته هنوزهم میان عروض مثل شاهکارهای مولوی و نظامی و فردوسی ، با امروزه بالاخره تفاوتی قائلم. 

این مورد فقط در من یا ایرانیان نیست بلکه در کل دنیا همینه! یادم هست مستندی در مورد اروپا می دیدم که می گفت : در اروپا ، همه چیز چون قدیمی نباشد ارزش ندارد مگر آنکه معنویت با خود داشته باشد. هرچیز که کهن است لاجرم ارزشمند است و تمام. 

البته نقل به مضمون کردم. 

 

پاسخ کامل شما را می طلبد. پس کمی سکوت می‌کنم. 

 

دقایقی پیش ساعت ده بود و وقتیکه شش صبح بیدار شدم گفتم کاش امروز تا ده می خوابیدم ولی الان راضیم از این بیداری. 

 

پاسخ:
سلام بر شمای نازنین

خواهش می کنم،به قول شما شاید لازم بود.

- اشکان جان،شاید استدلال شون منطقی باشه یا منطقی به نظر برسه، اما ورود به میدان عاطفه فراز و نشیب های خودش را داره و به طرفین به لحاظ ذهنی -روانی ظرفیت میده،طوری که با قبل از ورودشون به این میدان، تفاوت معناداری پیدا می کنند.

-لازم آمد حتما فروید را یه باربا هم بازخوانی کنیم.

-آره ،این پست لطیف و نرمه،مراقب باش به برزخ منطق و سختی کشیده نشه(خنده)

-میدانم،من فقط خواستم با اشاره به "یه روز مانده به آخرین روز ماه" ؛مزه وارد کنم(لبخند رضایت)

-خواهش می کنم،ذهن خانم ساعدی پوینده تر باد.

-کار پسندیده ای می کنی،سخت گیری هر چند درست هم باشه،انسان ها را از آدم بیزار می کنه.

-پرسش ات سخته،اما من گمان می کنم فصول در نهاد آدما معنی پیدا می کنه،از آنجا که بعد از تابستان که فصل کار و تلاش و برداشت توأم با گرماست،فصل پاییز که فصل دریافت نتایج این همه کار و تلاش است، به انسان طیب خاطر و آرامش ارمغان میده، این است که در پاییز فرصت استراحت،فرصت فکر کردن،فرصت اندیشیدن به دیگری، فرصت گوش دادن به نغمه پرندگان،فرصت خواندن کتاب به ویژه دیوان اشعار شعرای عاشق پیشه؛ انسان را وارد مدار همنوایی با طبیعت می کند،این است که انسان در این فصل احساس رهایی دارد که خب،بی تاثیر در افزایش طول عمر هم نیست.حال با این توصیف،ببین اگر درون آدما پاییزی باشد چه خواهد شد؟؟

-دو نکته: یکی این که انسان امروزی به دنبال معنویت است، از سخت افزاری روزگار مدرن به ستوه آمده است.
دیگر آن که برای انسان امروزی،گرایش به معنویت الزاما به معنای اولا،گرایش به دین و ثانیا گرایش به سنت و یا هر چی قدیمی محسوب میشه نیست.این دو نکته را باید در نظر گرفت و به خاطر سپرد.(مثلا چرا کتاب های کارلوس کاستاندا در آلمان،کشوری که مهد فلسفه و مدرنیته است، به چاپ های متعدد و با تیراژ بالا می رسد؟ جوابش همان چیزی است که بیان کردم)

- انشااله که زیان نکرده باشی...

زیاد از شعر نو خوشم نمیاد.

پاسخ:
سلام بر شما

آخر چرا؟ میشه یه کم توضیح بدهی؟

سلام بر نیکان گرامی 

 

اینجور دوست داشتنی ، تاریخ انقضا ندارد. طبق خود سروده زمان و مکان هم نداره. بهانه نمک این دوست داشتنه ، گاهی با بهانه ، گاهی بی بهانه! اینجور دوست داشتنی چقدر شیرین و تراژدیک هست. دوست داشتنی بدون قید و شرط! 

زمانی برای شعر بدون وزن عروضی ، ارزشی قائل نبودم ولی بمرور که خواندم فهمیدم که خیلی از دل برمیاد. سوز و حرف داره برای بیان! ( منظورم نیما و سپهری و غیره نیست ، جدیدی ها ) ساده ولی عالی. 

البته برای خواندن اینجور شعرها ، باید عمری گذشته باشد تا با آهنگ لازمه و درک از شعر نو که اغلب بریده بریده است ( همانند اکنون خیلی‌ها ، شرایط زندگی و دل شکسته و... ) خوانده شود. 

 

از اینکه بی قید و شرط ، یکی دوستت داشته باشد خیلی هست. 

 

صبح آخر مردادت بخیر. عجب شعری بود. 

 

واقعا ، پاییزی بود. یکماه دیگر پاییز می رسد و.....  

پاییزی ام ولی از پاییز زیاد خوشم نمیاد. بقول معروف : در پاییز همه دلها می شکند! 

 

 

پاسخ:
سلام بر اشکان ارجمند

بعد از چند پستِ زمخت که فکر و اندیشه می برد،گفتم یه پست ِ نرم منتشر کنم.

بهتر از من میدانی،برخی از شعرای نوسرا بر این باورند که هر جمله ای( چه با وزن و چه بی وزن) احساس را به ارتعاش در بیاورد و دل را بلرزاند،شعر است.

کاملا ظریف گفته ای:اینجور دوست داشتنی چقدر شیرین و تراژدیک هست. دوست داشتنی بدون قید و شرط! اینجور دوست داشتنی ، تاریخ انقضا ندارد.

اما اشکان جان،عده ای به روشنی و به عمد، از دوست داشتن و دوست داشته شدن فرار می کنند و آن را یه دام گرفتار می دانند.اما به قول شاعر:
هر که معشوقی ندارد عمر ضایع می گذارد
نا پختـــــه باشــد هــر که در آتش نجـــوشد

بله،یه مدت که خوانده شود،ذهن با شعر میزان می شود و روح مسرور می گردد.

متشکرم،یه روز به واپسین روز مرداد شما هم به خیر و شادی و موفقیت باشد.

ذهن و روان سیال خانم الهام ساعدی به سلامت و نشاط باد که چنین زیبا سروده اند.

بیشتر شعرا بر این باورند که " پائیــــــــــــــز" فصل عشاق است.فصل عشق و عاشقی است.
۳۰ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۰۲ مرتضی منصورالملکی

بسیار زیبا بود

پاسخ:
سلام بر شما

گوارای ذهن و روان ات باد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی